جدول جو
جدول جو

معنی سرمه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

سرمه شدن
(طِتَ)
کنایه از نهایت باریک شدن در سحق، توتیا شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمه شدن
تصویر رمه شدن
رمه گشتن، جمع شدن، گرد آمدن، در یکجا جمع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرقه شدن
تصویر غرقه شدن
فرو رفتن در آب و غرق شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهم شدن
تصویر برهم شدن
کنایه از برهم رفتن، پریشان خاطر شدن، آشفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درهم شدن
تصویر درهم شدن
مخلوط شدن، آمیخته شدن، آشفته شدن
کنایه از افسرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فربه شدن
تصویر فربه شدن
چاق شدن، فربهی، چاقی، اضافه وزن داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمه دان
تصویر سرمه دان
کیسۀ کوچکی که در آن سرمه می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَ دَ)
جمع شدن. گرد آمدن. در یک جا مجتمع گشتن. در جایی مخصوص فراهم آمدن. رمه گشتن. رجوع به رمه گشتن شود:
پزشکان و اخترشناسان همه
تو گفتی به هندوستان شد رمه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
خراب شدن وازکارافتادن پره قفل وکلیدومانندآن، فاسد شدن اخلاق ورفتاروگفتارآدمی، فاسدشدن زن روسپیش شدن: (پس چرا خواهرومادرت در کربلا ازگدایی هرزه شدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمت شدن
تصویر مرمت شدن
اصلاح شدن بنا و غیره تعمیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
سرخ شدن، خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقه شدن
تصویر غرقه شدن
در آب فرو رفتن غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمه دان
تصویر سرمه دان
کیسه ای کوچک که در آن سرمه ریزند، آلت زن شرم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمه کشیدن
تصویر سرمه کشیدن
سرمه مالیدن به چشمها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوه شدن
تصویر ستوه شدن
خسته شدن درمانده شدن، ملول گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترغه شدن
تصویر ترغه شدن
ناگهان بغضب آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجمه شدن
تصویر ترجمه شدن
نورندیدن همسیرازی پچویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرقه شدن
تصویر جرقه شدن
از جا دررفتن و خشمناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاه شدن
تصویر سپاه شدن
جمع آمدن مجتمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بستن شیر یا خون مانند پنیر و نشاسته پخته و آب پخته کله و پاچه چون سرد شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهم شدن
تصویر برهم شدن
آشفته وپریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاه شدن
تصویر سپاه شدن
((~. شُ دَ))
جمع آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرزه شدن
تصویر هرزه شدن
((~. شُ دَ))
فاسد شدن، خراب شدن و از کار افتادن پره قفل و کلید و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
Redden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
rougir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
avermelhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
краснеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
erröten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
czerwienieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
червоніти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
enrojecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
arrossire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
rood worden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
लाल होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
memerah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی